سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + رهبر انقلاب افزودند: سردمداران آمریکا و غیر آمریکا مدام از مخالفت مردم ایران با نظام و اسلام دم میزنند، آنها ظاهرا ملت ایران را جزو مردم ایران نمی دانند و یک موجود موهوم را، مردم ایران تصور میکنند، اما مردم، همین هایی هستند که در چند روز اخیر، حماسه آفریدند و نشان دادند که دشمن دروغ میگوید و مغرضانه قضاوت میکند.

“انسان کامل” از منظر شهید مطهری(ره)


نویسنده: اباذر تقی پور



    انسان کامل از نظر مکاتب مختلف، تعابیر متفاوتی دارد. هر مکتبی از زاویه دید خود، انسان کامل را با یکسری مفاهیم، فرضیات و نظریات گوناگون مطرح می کند. مثلا مکتب اگزیستانسیالیست انسان کامل را از منظری می بیند که متفاوت از نگاه مارکسیست ها می باشد. لیبرال ها انسان کامل را طوری تعریف و تبیین می کنند که با نئولیبرال، سوسیالیست و دیگر مکاتب متفاوت است.
    اسلام نیز مانند دیگر مکاتب برای کمال انسان تعریف وتوضیحات خاص خود را در نظر دارد.
    حال، باتوجه به موضوع مقاله، می خواهیم بدانیم که از منظر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در مکتب اسلام، انسان کامل چگونه انسانی است؟
    در درجه اول، تعریف تکامل چیست؟ و از منظر شهید مطهری، انسان کامل چه ویژگی هایی دارد؟ وی چه کسی را انسان کامل می داند؟ و بالاخره ما باید چه کار کنیم؟
    تعریف تکامل:
    از منظر استاد مطهری، بحث دقیقی در فلسفه اسلامی وجود دارد که اتفافا از نظر قرآن هم قابل بحث است و آن اینکه؛ فرق میان تمام و کمال در چیست؟ استاد مطهری با ذکر آیه ای از قرآن کریم نقل می کند: “الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا”. معنی آیه چنین است: “امروز دین شما را به کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آئین که اسلام است برایتان برگزیدم”. قرآن می گوید ما دو کار کردیم نعمت را تمام نمودیم و دین را کامل کردیم. یعنی قرآن برای اتمام و اکمال، دو مفهوم قائل است. نعمتها را از نقض به تمام رسانیدیم و دین را از نقض به کمال. (مطهری(ره)؛ تکامل اجتماعی انسان، صص 10-8.)
    کمال را در جهت عمودی بیان می کنند و تمام را در جهت افقی. یعنی وقتی شی در جهت افقی به نهایت برسد می گویند تمام شد؛ و اگر در جهت عمودی حرکت کند و به آخر برسد، می گویند به کمال رسید. به عنوان مثال؛ گفته می شود که عقل فلانی کامل شده است. بدین معنا که قبلا هم عقل داشت اما حالا عقلش یک درجه بالا آمده است. همچنین اگر گفته می شود که علم فلانی کامل شده، بدین معنا که، قبلا هم علم داشت قبلا هم از علم خودش استفاده می کرد ولی یک درجه بالا آمده است. همچنین اگر گفته می شود که علم فلانی کامل شده، بدین معنا که، قبلا هم علم داشت قبلا هم از علم خودش استفاده می کرد ولی یک درجه بالا آمده و کامل شده است و یک درجه کمالی را پیموده است . بنابراین در تکامل، حالت ارگانیکی وجود دارد ولی در اتمام، حالت مکانیکی. به اصطلاح اگر آخرین عضوی از یک سیستم به مجموعه خودش اضافه شود می گوییم کار تمام شده است. ولی در حالت ارگانیکی، اعضای بدن انسان از دوران بچگی تا دوران میانسالی و کهنسالی به سمت تکامل پیش می رود. به عبارت دیگر در تکامل، مراحل و درجات وجود دارد.
    استاد مطهری در تعریف انسان کامل اظهار می دارد که “فرد تکامل یافته، یعنی وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده و ایمان” (جهان بینی اسلامی، ص 15.)
    حال سوال این است که آیا محیط بیرونی و درونی انسان، مانع تکامل انسان است یا خیر؟
    سرنوشت و اراده
    مسئله سرنوشت یا قضا و قدر از غامض ترین مسائل فلسفی است. از منظر استاد مطهری، کلمه ای رعب آور و هراس انگیزتر از این دو کلمه “قضا و قدر” پرده گوش بشر را به حرکت در نیاورده است. هیچ چیز به اندازه اینکه انسان آزادی خود را از دست رفته و خویشتن را مقهور و محکوم نیرومندتر از خود مشاهده کند و تسلط مطلق و بی چون و چرای او را بر خود احساس کند روح او را فشرده و افسرده نمی سازد. مفهوم قضا و قدر از قرن اول هجری در میان متفکرین اسلامی، مکتب اشعری از جبر (جبریون) و مکتب معتزلی از قدر (قدریون) مطرح شده است (مطهری؛ انسان و سرنوشت، صص 13-3.)
    اسلام به مکتب معتزلی نزدیک تر است. بدین معنا که اراده انسان در طول اراده خداوند قرار دارد و انسان با اراده خود می تواند استعدادهای خود را شکوفا سازد و به کمال بیشتری نائل شود. قضا یا جبر الهی بدین معناست که خداوند روح خود را در انسان دمیده است؛ یعنی که انسان دارای اراده و اختیار باشد و چون انسان با اختیار و با اراده است، به هر قدر و اندازه می تواند اراده اش را در جهت کمال به کار گیرد.
    در قرآن آمده است که: “انا خلقنا کم من نطفه امشاج نبتلیه”: “ما انسان را از یک نطفه آفریدیم” که در این نطفه (به تعبیر امروز، در ژنها) مخلوط های زیادی است. بدین معنا که استعدادهای زیادی در انسان نهفته است. از نظر شهید مطهری، انسان زمانی به تکامل خواهد رسید که همه استعدادهای خود را در یک وضعیت متعادل، هماهنگ و متوازن رشد دهد نه اینکه فقط یک استعداد بیش از سایر استعدادها رشد کند و توازن و تعادل آنها از بین برود. (علیپور 1372:115)
    انسان کامل کیست؟
    از نظر استاد مطهری، عباد محض، زاهد محض، مجاهد، آزاده عاشق محض و انسان عاقل محض، هیچکدام انسان کامل نیستند. انسان کامل انسانی است که همه ارزش ها در او رشد کرده باشد،آن هم به حد اعلا و هماهنگ با یکدیگر که می توان گفت امام علی(ع) چنین انسانی است. امام علی(ع) از هزار سال پیش تا به امروز با صفت “جامع الاضداد” شناخته شده است. حتی خود سید رضی در مقدمه نهج البلاغه می گوید: من مطلبی را که همیشه با دوستانم در میان می گذارم و اعجاب آ نها را بر می انگیزم همین موضوع است یعنی جنبه های گوناگون سخن علی(ع) است که انسان در هر قسمتی از سخن ایشان که وارد می شود می بیند به دنیای غیر از دنیای قبل رفته است. یک دفعه در دنیای عباد است. یک وقت در دنیای زهاد، زمانی در دنیای فلاسفه و هنگامی در دنیای عرفاست. یک وقت در دنیای سربازان و افسران است؛ و در همه جا حضور دارد به طوری که علی(ع) از هیچ دنیایی از بشریت غائب نیست. پس انسان کامل یعنی آن انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است.
    استاد مطهری اظهار می دارد که رسول اکرم(ص) فرمودند: “من عرف نفسه فقد عرف ربه”(1) مولا علی(ع) نیز فرموند: “معرفه النفس انفع المعارف”(2.) و هم او فرمود: “عجبت لمن نیشد ضالته کیف لانیشد نفسه”(3) همچنین قرآن سفارش می کند که انسان “خود” را کشف کند. (مطهری، جهان بینی اسلامی: ص 285.)
    بنابراین مهمترین عنصر در روند کمال انسانی، “خودشناسی” است . استاد مطهری اظهار می دارد که “خود” همان چیزی است که “روح الهی” نامیده می شود و با شناختن آن “خود” است که انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می شمارد، به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند.
    انتقاد از دیگر مکاتب در باب انسان کامل:
    استاد مطهری نظر مکاتب مختلفی چون فلاسفه، عرفا و سیاسیون را در باب انسان کامل مورد انتقاد قرار داده است.
    الف) عقلیون:
    اصحاب عقل به انسان بیشتر از زاویه عقل می نگریسته اند و جوهر انسان را همان عقل انسانی دانسته اند و نه چیز دیگر. آنها مدعی بودند که انسان کامل یعنی انسان حکیم، به عبارت دیگر کمال انسان در حکمت است. در انتقاد به این مکتب است که کمال انسان را تنها نمی توان در عقل جستجو کرد. زیرا ایمان و عقاید پاک نیز در کنار عقل سالم لازم است. (مطهری، انسان کامل: صص 73-72.)
    ب) مکتب عرفان یا عشق آ سمانی:
    این مکتب، کمال انسان را در عشق به ذات حق می داند. مطابق با این مکتب، نهایت هدف انسان کامل خداست. به عبارت دیگر، انسان کامل حقیقی، خود خداست و نیز هر انسانی که از خود و همه چیز می گذرد و به خدا می رسد. (همان، صص 75-74.)
    منصور حلاج عارف معروف با جمله مشهورش “انا الحق” به کمال عرفانی انسان رسید. مولوی عارف معروف در جهت اثبات عشق عرفانی و رد عقل و فلسفه می سراید:
    پای استدلالیون چوبین بود
    پای چوبین سخت بی تمکین بود
    به طور کلی اسلام، ریاضت افراطی صوفی ها و عرفا را قبول ندارد ولی به تزکیه نفس بسیار اهمیت می دهد. پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد(ص) نیز پس از فراغت از جنگ های طاقت فرسا، اصحابش را به جهاد با نفس(4) سفارش می کرد.
    ج) سیاست و مکتب قدرت:
    مکتب دیگری که در باب انسان کامل وجود دارد مکتب قدرت است که آن نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق، بلکه تاکیدش بر قدرت می باشد. انسان کامل در این مکتب یعنی انسان مقتدر. در یونان قدیم، گروهی ملقب به سوفسطائیان بودند. اینها در کمال صراحت این مطلب را بیان کرده و گفتند: حق یعنی زور، هرجا که زور است حق نیز است و ضعف مساوی با بی حقی.
    از نظر اسلام این مکتب نیز رد می شود. بدین معنا که ما از کدام قدرت حرف بزنیم؟ وقتی که امام علی(ع) در جنگ خیبر، یک باره در خیبر را از جا می کند و بلند می کند. این قدرت، حق است.
    ولی کسی که به زورمندان کمک کند تا به مظلومان زور بگوید، این قدرت، باطل است. همان طور که شاعر معروف، سعدی می گوید:
    ترحم بر پلنگ تیز دندان
    ستمکاری بود بر گوسفندان
    استاد مطهری نیز بر پایه مکتب اسلام، این مکتب را سخت مورد انتقاد قرار داده است.
    نتیجه گیری:
    در این مقاله سعی بر آن بود تا انسان کامل از منظر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) مورد بررسی قرار گیرد. از نظر استاد، انسان کامل، نه انسان عابد، زاهد، عاقل، عاشق و ... می باشد بلکه انسان کامل، انسانی است که تمام ارزش های انسانی، به طور هماهنگ و متوازن در او رشد یابد. هرگاه فقط به یکی از ابعاد وجود انسان توجه فراوان شود این انسان به یک انسان تک ساحتی و تک بعدی تبدیل می شود. بنابراین رشد و تکامل استعداد انسان به صورت ناقص و ناهماهنگ شکل می گیرد. در این موقع، انسان مسخ می شود. از نظر استاد مطهری، امام علی(ع) نمونه و الگوی والای انسان کامل اسلام می باشد. به طوری که تمام استعدادها و آ رمانهای خود را به صورت هماهنگ رشد داده است. کندن در خیبر نشان از قدرت وی، کشیدن تیر در هنگام نماز نشان از اوج عبادت و عرفان و عشق الهی وی، راز و نیاز وی با چاه در غم تنهایی و شب هنگام نشان از درد روح جمعی و وسعت روحی این انسان کامل دارد.
    هنگامی که امام علی(ع) به جای پیامبر در لیله المبیت می خوابد بیانگر شجاعت وی می باشد. برای سفر در مسیر کمال انسانی بایستی امام علی(ع) را پیشوا، راهنما و الگوی خود قرار دهیم و در این مسیر هرکس باید به اندازه وسع خود، استعدادها و ارزشهایش را در جهت کمال انسانی همه جانبه و به صورت هماهنگ شکوفا سازد.
    پی نوشتها:
    1- هرکه خود را بشناسد، خدای خویش را می شناسد.
    2- خودشناسی سودمندترین شناسایی هاست.
    3- در شگفتم از کسی که چیزی از خود را گم می کند و در جستجویش بر می آید و خود را گم کرده اما جستجو نمی کند.
    4- کلمه جهاد نفس برای اسلام است، آنجا که گروهی از صحابه از غزه ای مراجعت کردند و آ مدند و دسته جمعی خدمت حضرت رسیدند. حضرت نگاهی به اینها می کند و می فرماید “مرحبا بقوم قضو الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر”. آفرین برمردمی که از نبرد کوچک بازگشته اند و نبرد بزرگ بر آنها باقی مانده است، عرض کردند یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر - نبرد بزرگ چیست؟ فرمودند: جهاد النفس. (وسائل الشیعه، جلد 11، ص 122، باب 1، به نقل از مطهری، انسان کامل؛ ص 133.)


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 مطالب...   


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ